با اینکه مدت زمان اندکی از ظهور علم سلول های بنیادی می گذرد، عرصه این علم مرزهای بسیاری را درنوردیده و جهان زیست شناسی و پزشکی را متحول کرده است. امروزه سلول های بنیادی امید اول ترمیم بافت های آسیب دیده و شاید در آینده ساخت اندام های انسانی به شمار روند. این سلول ها را می توان از جنین در مرحله قبل از لانه گزینی، بند ناف و یا بافت های افراد بزرگسال به دست آورد. این سلول ها از نظر پتانسیل تکثیر و تمایز برحسب منشاء های مختلف متفاوت هستند.
دکتر طاهره زندیه
دکترای هماتولوژی – پزشک مشاور بانک خون بندناف رویان
و خداوند پدیده هایی را خواهد آفرید و حقایقی را برای شما روشن خواهد کرد که شما هم اکنون نسبت به آن دانشی ندارید. " آیه 8 سوره نحل "
در سال 1998 دانشمندان موفق به جدا کردن سلول های بنیادی جنینی از جنین انسان و رشد آن ها در محیط آزمایشگاهی شدند. این سلول ها همانطور که از نامشان پیداست از جنین های 4 یا 5 روزه که از تخم های آزمایشگاهی بارور می شوند به دست می آید و در محیط آزمایشگاهی و در محیط کشت های اختصاصی رشد پیدا می کنند. لذا وقتی صحبت از سلول های بنیادی از دیدگاه قرآن می شود باید همه جوانب آن را اعم از انتقال و پیوند سلول های بنیادی و دیدگاه های علمی را در باره آن بررسی کرد.
از دیدگاه پیوند انتقال سلول ببنیادی از فردی به فرد دیگر چه در محیط آزمایشگاه تکثیر یافته باشد یا مستقیما از فردی به فرد دیگر جهت درمان انتقال یابد یک نوع پیوند محسوب می شود و لذا قوانین پیوند را در مورد آن باید مورد بررسی قرا ر داد.
حق مسلّم هر انسانی است که اگر به جهت بیماری یا حادثه، عضوی از بدن خود را از دست داده است، در صورتی که علم پزشکی میسّر کرده باشد، سعی کند که عضو دیگری را جایگزین آن نماید. طبیعی است همان گونه که پزشکی و قانون و آموزش و همه طیفهایی که ربطی به این قضیه دارند، در این موضوع دیدگاه خود را دارند، دین نیز در باره اهدای عضو یا اهدای سلول بنیادی نظر خاص خود را داشته باشد.
موضع اسلام چیست؟
هنگامی که از بخششها (هبهها) صحبت میکنیم، منظور ما همه اندامهای بدن است که انسان بدانها نیاز دارد و فرقی ندارد که این اندامها از زنده باشند یا از مُرده. در تمام این موارد باید به مراجع دینی مراجعه شود و برای تعیین حاکمیت فرد بر بدن خود، زنده باشد یا مُرده، به فتوای مرجع دینی مراجعه شود.
بنابراین طبیعی است در این باره بپرسیم: موضع اسلام در باره اهدای عضو چیست؟ سرمنشأ این موضع گیری از کجاست؟ آیا اسلام مانع یا شرایطی برای این قضیه دارد و اگر مانع یا شرایطی دارد، در کدام حالت؟
در ابتدا باید چارچوب کلی شناخت خود از دیدگاه اسلام در اهدای عضو بفهمیم. زیرا وقتی خداوند متعال پیامبران خود را فرستاد تا رسالت الهی را به مردم ابلاغ کنند، همهشان یک دغدغه اساسی داشتهاند. تنها دغدغهشان این بوده است مشکلات معنوی، جسمی و اخلاقی، روانی، معیشتی انسان را حل کنند و او را به سوی پیشرفت و تعالی سوق دهند.
دعوت ادیان این بوده است که انسان با رعایت تعادل و مدارا، مراقب جان و سلامتی و نیازهای خود باشد تا زندگی بهتری داشته باشد و از انسانیت خود به شکل بهتری استفاده نماید: "بدنت بر تو حقی دارد."
در محدوده ارتباط انسان با انسان، اهتمام ویژه دین این بوده است که انسان از پیله فردیت خود به سمت گسترای انسان دوستی و بخشش و فداکاری بیرون شود تا از این طریق رحمت و فضل خداوند را به دست آورد: «بندهای ایمان نیاورد تا آنچه را برای خود دوست میدارد، برای مردم نیز دوست داشته باشد.» وقتی پیامبر گرامی اسلام از جامعه ایمانی سخن میگوید، میفرماید: «مثال مؤمنان از نظر مهرورزی و مهربانی در بین خود مانند اعضای یک بدن است که اگر عضوی از آن به درد آید، باقی عضوها با برافروختگی و شب بیداری با او همنوایی و همدردی نشان میدهند.» والاترین و عالیترین صورت عطا و بخشندگی، ترجیح دادن دیگران بر خود است. اینکه منفعت او را بر منفعت خود و آسایش او را بر آسایش خود ترجیح دهی.
بنابراین ایثار بهترین عبادت و بالاترین درجات ایمان است.
بنابراین با توجه به اینکه بخشش و از خود گذشتگی و فداکاری در قلب دین جای دارند، میتوان فهمید که احکام اسلامی نه تنها اهدای عضو را اجازه میدهد، بلکه بدان تشویق نیز مینماید و آن را از مهمترین مستحبات به شمار میآورد تا جایی که بعضی اوقات به سر حد وجوب نیز میرسد.
در اینجا ممکن است این اشکال مطرح شود که در بسیاری از موارد شریعت بدن انسان را متعلق به خالق آن میداند. از این رو انسان حق ندارد صدمهای به بدن خود وارد نماید یا به زندگی خود پایان دهد. از این رو انسان چگونه میتواند یکی از اعضای خود را اهدا نماید؟ او این صلاحیت را از کجا آورده است و چه کسی این صلاحیت را به او داده است؟
در باره این صلاحیت متن به خصوص و روشنی در قرآن و سنت نیامده است. ولی باید گفت که ما در احکام اسلامی قاعدهای داریم که میگوید اگر دلیل مخصوصی نداشتیم، باید به دلایل کلی عمومی مراجعه کنیم و از آنها جزئیات را درک کنیم و امور خود را نظم بدهیم و باید گفت که در باره بخشش و فداکاری و ایثار، دلایل و شواهد بسیاری وجود دارند.
بر اساس مبانی فقهی و شرعی خود، باید در نظر داشت در شرایطی اهدای عضو جایز است .اغلب علمای مذاهب و جمعیتهای فقهی نیز این نظر را پذیرفتهاند. بارزترین این شرایط به صورت خلاصه تقدیم میشود:
1- در اهدای عضو از زنده به زنده، اهدا کننده باید از کاری که انجام میدهد آگاه باشد و با اختیار خود این کار را انجام دهد.
2 - اهدای عضو نباید باعث مرگ اهدا کننده یا از کار افتادن اعضای حیاتی و ضروری او، مانند چشم، قلب یا اندامهای دیگر با توجه به وضعیت جسمی وی شود. چرا که قاعده فقهی میگوید: «إن الضرر لایُزال بمثله.» یعنی ضرر با ضرر مشابه خود برطرف نمیشود. همین طور حرف ما این است که نمیشود خطایی رابا خطای دیگر تصحیح کرد.
3- وابستگیهای مذهبی اهدا کننده یا پیوندهای خویشاوندی و جنسیت او نباید در نظر گرفته شود. مانند صدقه که از جمله شرایط آن این است که بدون در نظر داشتن همه معیارهای دیگر به مطلق نیازمند داده میشود. زیرا «مردم دو دستهاند. یا برادر دینی تو هستند یا اینکه در آفرینش شبیه تو میباشند.»
4 - اگر اهدای عضو پس از مرگ اهدا کننده صورت میگیرد باید مستند به وصیت یا رضایت شفاهی او در زمان حیات باشد. اگر چه نوشتن بهتر است.
5 - حرمت مُرده انسان مانند زنده اوست. از این رو لازم است همه احتیاطهای لازم برای حفظ احترام بدن میت بعد از گرفتن عضو مورد نیاز فراهم شود و بعد از آن میت طبق موازین شرعی دفن شود.
6 - در موضوع خرید و فروش اندامهای بدن هنوز در اصل آن اختلاف فقهی وجود دارد به نظر فقها این مسأله در چارچوب هبه (بخشش) مبتنی بر بذل و عطا نمیگنجد. چرا که این اقدام ممکن است در بعضی موارد به انسانیت خریدار و فروشنده آسیب بزند.
7- در ارتباط با خانواده، آنها حق ندارند از عملی شدن وصیت میت مبنی بر اهدای اعضای بدنش جلوگیری کنند و فرقی ندارد که این فکر را قبول نداشته باشند یا اینکه احساسات و عواطفشان چنین کاری را نپذیرند. در حالی که عکس آن درست است.
8 - بر اساس قاعده «الزموهم بما الزموا به انفسهم» و مسائل دیگری که باعث راحتتر شدن عملیات اهدای عضو میشود و آن در چارچوب حفظ ارزشهای انسانی و مصالح جامعه نگه میدارد، تا زمانی که اهدا کننده اجازه داده یا وصیت کرده است اشکال شرعی ندارد که پزشک بدون در نظر گرفتن اعتقادات خود، عملیات اهدای عضو را انجام دهد.
9 - تأکید روی صدقه جاری با عمل به فرمایش پیامبر گرامی اسلام که فرمود: «فرد میمیرد، مگر به سه چیز. علمی از خود به جای بگذارد که مفید واقع شود و فرزند صالحی که برای او دعا نماید و صدقه جاری از خود به جای بگذارد.» باید برای گسترش مفهوم صدقه جاری کوشش شود تا اهدای عضو را نیز در بر بگیرد و اهدای عضو نیز صدقه جاریه در نظر گرفته شود.
10 -فراگیر ساختن اهدای عضو، به طوری که تحت عنوان آیه: «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا» (المائدة: ۳۲) قرار بگیرد.
امروزه موضوع سلولهای بنیادی زیاد مطرح میشود. سلولهای بنیادی میتواند راهی برای تأمین اعضاء مورد نیاز انسان باشد و بسیاری از دردها و مشکلات او باشد تا زندگی بهتری را تجربه نماید.
زیرا ما باور داریم: «وَأَن لَّیْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى* وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى» (النّجم: ۳۹- ۴۰).
پایان مطلب/