سلولهای بنیادی مزانشیمی اثرات درمانی بر مالتیپل میلوما را خنثی میکند
سلولهای بنیادی مزانشیمی باعث تحریک تکثیر سلولی و مهار اثربخشی دگزامتازون در مالتیپل میلوما (MM) میشوند.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، سلولهای بنیادی مزانشیمی منجر تقویت رشد تومور و متاستاز در مولتیپل میلوما (MM) شناخته شدهاند، اما یک مطالعه اخیرا نشان داده است که ممکن است اثرات کورتیکواستروئید دگزامتازون، یک داروی رایج برای بدخیمیهای هماتولوژیک را نیز مهار کنند.
سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSCs) به عنوان تقویت کننده رشد تومور و متاستاز در مولتیپل میلوما (MM) شناخته شدهاند، و مطالعه اخیر منتشر شده در Stem Cells International نشان داد که وجود سلولهای بنیادی مزانشیمی اثرات ضد توموری دگزامتازون، دارویی که معمولا برای درمان MM استفاده میشود را مهار میکند. MM یک بدخیمی خونی است که بافت استخوانی را ضعیف کرده، باعث شکستگی استخوان شده و بر سیستم ایمنی بدن نیز تأثیر منفی میگذارد. برای اکثر بیماران، این بیماری غیرقابل درمان است و میانگین بقای آنها کمتر از 65 ماه پس از تشخیص برای هر مرحله از بیماری است. سلولهای بنیادی مزانشیمی یکی از بزرگترین جمعیتهای سلولی در استرومای مغز استخوان هستند و قبلاً در مطالعات گذشته با رشد MM مرتبط بودهاند.
کورتیکواستروئید دگزامتازون چه به تنهایی و چه همراه با سایر درمانها، یکی از پرمصرف ترین داروها در درمان MM است. این دارو با تسکین التهاب سیستم ایمنی بدن و جلوگیری از جذب سلولهای خونی بیشتر در ضایعات MM عمل میکند. از آنجایی که دگزامتازون معمولاً از جذب سلولهای خونی بیشتر به محلهای تومور جلوگیری میکند، هدف نویسندگان مطالعه این بود که چگونه سلولهای بنیادی مزانشیمی بر موفقیت درمان دگزامتازون در MM تأثیر میگذارند.
RNA های غیرکدکننده بین ژنی طولانی (LINC) که حاوی رونوشتهای غیر کدکننده بیش از 200 نوکلئوتید بوده با بدتر شدن بیماری و پاتوژنز MM مرتبط هستند. این شامل LINC00461 است، که مشخص شد تولیدمثل سلولی را تقویت میکند و در MM بسیار بیان میشود. در مطالعه حاضر، اثرات حضور MSC و بیان بیش از حد LINC00461 در MM تیمار شده با دگزامتازون از طریق ردههای سلولی MM انسانی (سلولهای OPM-2 و RPMI8226 و سلولهای بنیادی مزانشیمی انسانی که از مجموعه کشتی تهیه شده بودند) مورد بررسی قرار گرفت. سلولهای OPM-2 یا RPMI8226 با سلولهای بنیادی مزانشیمی با یا بدون دگزامتازون کشت داده شدند و 48 ساعت بعد برای زنده ماندن سلولها مورد آزمایش قرار گرفتند.
دگزامتازون زندهمانی سلولهای OPM-2 و RPMI8226 را کاهش داد، اما حضور سلولهای بنیادی مزانشیمی در مقایسه با سلولهای تیمار شده با دگزامتازون، زندهمانی سلولی را افزایش داد. سلولهای بنیادی مزانشیمی همچنین درصد سلولهای آپوپتوز را در مقابل درمان با دگزامتازون کاهش دادند که باعث افزایش درصد سلولهای آپوپتوز شد. دگزامتازون همچنین بیان پروتئین BCL-2 را که در تنظیم مرگ سلولی آپوپتوز نقش دارد، مهار کرد، در حالی که سلولهای بنیادی مزانشیمی بیان BCL-2 را افزایش دادند. این نشان میدهد که سلولهای بنیادی مزانشیمی به دلیل تنظیم BCL-2، آپوپتوز سلولی ناشی از دگزامتازون را کاهش دادهاند. با این حال، بیان بیش از حد LINC00461، اثربخشی دگزامتازون را سرکوب کرد، و همچنین درصد سلولهای آپوپتوز را در مقابل آنچه در سلولهای تحت درمان با دگزامتازون مشاهده شد، کاهش داد. به طور کلی، حذف LINC00461 به طور مداوم اثرات دگزامتازون را بر زنده ماندن سلولی و نرخ آپوپتوز افزایش داد.
این یافتهها با تحقیقات گذشته مطابقت دارد که نشان میدهد سلولهای بنیادی مزانشیمی تکثیر سلولی را در چندین نوع سرطان افزایش میدهند، با مطالعه فعلی آنها را بازدارنده اثرات ضد توموری دگزامتازون در MM میدانیم. نویسندگان نتیجه گرفتند که مجموعه، سلولهای بنیادی مزانشیمی اثرات دگزامتازون بر MM را مهار میکنند و اثرات بازدارنده آن با LINC00461 مرتبط است.
پایان مطلب/
لینک منبع:
doi:10.1155/2022/4855517