یادداشت
لیپیدها در اختلالات روانپزشکی: نقش تشخیصی عملکردی و بالقوه به عنوان نشانگرهای زیستی خون
مطالعات اخیر نشان داده است که لیپیدها و مشتقات آنها نقش مهمی در تشخیص و تاثیر بر عملکرد بیماریهای روانشناختی دارند.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، لیپیدها جزء حیاتی مغز انسان هستند که نقشهای ساختاری و عملکردی مهمی را ایفا میکنند. آنها در عملکرد سلولی، میلین کردن برآمدگیهای عصبی، انتقال عصبی، انعطاف پذیری عصبی، متابولیسم انرژی و التهاب عصبی نقش دارند. علیرغم اهمیت آنها، نقش لیپیدها در ایجاد اختلالات روانی به خوبی شناخته نشده است. این مرور بر روی استفاده بالقوه از لیپیدها به عنوان نشانگرهای زیستی خون برای بیماریهای روانی رایج، مانند اختلال افسردگی اساسی، اختلالات اضطرابی، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی تمرکز دارد. این بررسی همچنین تأثیر داروهای روانپزشکی رایج، مانند داروهای اعصاب و داروهای ضد افسردگی، بر متابولیسم چربی را مورد بحث قرار داد. دادههای بهدستآمده نشان میدهد که نشانگرهای زیستی لیپیدی میتوانند برای تشخیص بیماریهای روانپزشکی مفید باشند، اما برای درک بهتر ارتباط بین چربی خون و اختلالات روانی و شناسایی ترکیبهای نشانگر زیستی خاص برای هر بیماری، تحقیقات بیشتری مورد نیاز است.
لیپیدها و نقش آنها در اختلالات عصبی روانی
لیپیدها بر چندین مسیر پاتوفیزیولوژیک تأثیر میگذارند که در ایجاد بیماریهای روانپزشکی نقش دارند. برجسته ترین اثر در مطالعات برای SCZ و MDD نشان داده شده است. اختلال در عملکرد لیپیدها یکی از اجزای پاتوژنز SCZ است. محققین همچنین ارتباط مستقیمی بین سطوح غیر طبیعی فسفولیپید و پارامترهای عصبی شیمیایی مختل شده، مانند سطوح غیر طبیعی دوپامین و گلوتامات مرتبط با SCZ را نشان دادند. ناهنجاریهای متابولیسم فسفولیپید در طول پیشرفت SCZ رخ میدهد. مهمتر از همه، فعالیت فسفولیپاز A2 (PLA2) افزایش مییابد و سطح ادغام PUFA در فسفولیپیدها کاهش مییابد. ارتباط بین فعالیت PLA2 و سیستم دوپامین نیز نشان داده شده است.
استرس مزمن منجر به بیش فعالی HPA میشود. افزایش سطح گلوکوکورتیکوئید فعالیت فسفولیپاز D را افزایش میدهد. افزایش فعالیت فسفولیپاز D تبدیل PC و PE را به اسید فسفاتیدیک و همچنین لیزوفسفاتیدیل کولین (LPC) و لیزوفسفاتیدیل اتانول آمین (LPE) افزایش میدهد. اسید فسفاتیدیک به دلیل خواص شیمیایی خود به سرعت به DG تبدیل میشود. DG، LPC، و LPE باعث کمانش و بی ثباتی غشاء میشوند و امکان هجوم گلوکوکورتیکوئید بیشتر به سلول را فراهم میکنند. همراه با مکانیسم فوق، افزایش سطح گلوکوکورتیکوئید بیان تری گلیسرول هیدرولاز را کاهش میدهد و با افزایش سطح دی اسیل گلیسرولاسیل ترانسفراز 2، بیوسنتز تری گلیسرول (TAG) را افزایش میدهد. کاهش بیان هیدرولاز تری گلیسرول و افزایش بیوسنتز TAG باعث افزایش سطح TAG35 میشود. TAG به نوبه خود با افزایش سطح گلوکوکورتیکوئید همراه است.
استرس مزمن همچنین منجر به اختلال در تنظیم التهاب میشود. این استرس بیش از حد سیتوکینهای پیش التهابی و معرفهای فازیک باعث افزایش سطح PLA2 میشود. افزایش فعالیت PLA2 باعث تبدیل اسید لینولئیک حاوی PC به AA میشود. متعاقباً AA به PG ها از جمله سیتوکینهای پیش التهابی (مانند PGA2، PGD2، PGE2، PGF2، PGH2 و PGI2) تبدیل میشود. PG ها بیشتر پاسخهای التهابی را افزایش میدهند.
افزایش فسفولیپیدهای غنی از اسیدهای چرب اشباع شده، یعنی lysoPS (16:0)، lysoPS (18:0) و SM (24:0)، با التهاب و پاسخ استرس اکسیداتیو در بیماران افسرده مرتبط است. افزایش فعالیت دساتوراز δ-6 در بیماران مبتلا به علائم افسردگی نشان داده شده است. δ-6 دساتوراز اسید لینولئیک را به AA تبدیل میکند که پیش ساز محصولات پیش التهابی است.
تأثیر داروها بر متابولیسم لیپید
در میان عوامل مخدوش کننده احتمالی موثر بر اندازه گیری لیپیدوم، اثرات درمان روانی دارویی به طور خاص به خوبی ثبت شده است. در این بخش، دو دسته از داروهای روانگردان مورد بررسی قرار خواهند گرفت: داروهای اعصاب و ضد افسردگی.
داروهای ضد روان پریشی
درمان با داروهای ضد روان پریشی با اختلالات متابولیک همراه بوده است و عوارض جانبی این داروها مانند چاقی، هیپرتری گلیسیریدمی و اختلال در تنظیم گلوکز با این فرآیندها مرتبط است. از جمله، درمان نورولپتیک بر هموستاز لیپیدها تأثیر میگذارد. حجم زیادی از دادهها مربوط به تغییرات کلسترول و لیپوپروتئین است. به طور خاص، نشان داده شد که آنتیسایکوتیکهای معمولی و غیر معمول سطوح کلسترول، TG و LDL را افزایش میدهند. داروهای ضد روان پریشی بسته به نوع خود عوارض جانبی متابولیک را با میزان متفاوتی ایجاد میکنند. به عنوان مثال، اولانزاپین و کلوزاپین بدترین پروفایلهای عوارض جانبی را نشان دادند، در حالی که مطلوب ترین پروفایلها برای آریپیپرازول، برکسیپرازول، کاریپرازین، لورازیدون و زیپراسیدون نشان داده شده است. اثر منفی اولانزاپین بر هموستاز لیپیدها حتی در بیماران مبتلا به اولین دوره روان پریشی نیز مشاهده شده است. تحقیقات مقایسهای نشان داد که هالوپریدول و کوتیاپین میتوانند سطح لیپید را افزایش دهند. زیپراسیدون احتمالا سطح لیپید را بهبود میبخشد، در حالی که ریسپریدون میتواند هر دو اثر را ایجاد کند. هر دو آنتی سایکوتیک غیر معمول و معمول ممکن است پراکسیداسیون لیپیدی را بدتر کنند. با این حال، مکانیسمهای بالقوه دیس لیپیدمی ناشی از داروهای ضد روان پریشی بیشترین تمایل درمانی را دارند.
داروهای ضد افسردگی
در کنار داروهای ضد روان پریشی، داروهای ضد افسردگی نیز باعث تغییر در ترکیب چربی خون میشوند. بسیاری از مطالعات اثر منفی داروهای ضد افسردگی را بر متابولیسم لیپید نشان دادهاند. به طور خاص، داروهای ضد افسردگی سه حلقهای و درمان با میرتازاپین باعث افزایش وزن در سطوح TG و LDL میشوند. افزایش کلسترول و افزایش موقت TGها نیز پس از درمان با میرتازاپین در داوطلبان سالم در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد. محققان همچنین افزایش سطح TG را پس از درمان با آمی تریپتیلین نشان دادهاند. با این حال، این نویسندگان این تغییرات را به عنوان یک اثر درمانی مثبت در نظر گرفتند، زیرا این افزایش تنها در بیمارانی که به این درمان پاسخ میدادند مشاهده شد.
علیرغم عدم وجود اثر منفی آشکار مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین بر متابولیسم چربی، بسیاری از مطالعات خلاف این را نشان دادهاند. بنابراین، تعدادی از مطالعات افزایش سطح TC، غلظت TGs و LDL را در خون بیماران افسرده به دنبال درمان با مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین نشان دادند.
لیپیدها یک جزء ساختاری بسیار مهم مغز را نشان میدهند که عملکردهای مختلفی را انجام میدهند که هم مربوط به حفظ عملکرد سلولی و هم فیزیولوژی سلول عصبی است. با این حال، تأثیر لیپیدها بر مکانیسمهای مسیر پاتولوژیک بیماریهای روانپزشکی به طور غیرقابل قبولی مورد مطالعه قرار نگرفته است. اختلال در متابولیسم لیپید منجر به اختلال در عملکرد مغز و ایجاد بیماریهای عصبی روانی میشود. علیرغم حجم زیادی از دادهها در مورد خواص لیپیدها، بسیاری از عملکردهای آنها ناشناخته مانده است. در این بررسی، محققان نقش لیپیدها را به عنوان نشانگرهای زیستی بالقوه شایع ترین بیماریهای روانپزشکی نشان دادند.
محققان تعدادی از مطالعات را شناسایی کردند که تغییرات لیپیدهای طبقات مختلف را در طول پیشرفت بیماریهای روانی مشاهده کردند. علاوه بر این، پروفایل لیپیدی تغییر یافته ناشی از داروها، مانند داروهای ضد روان پریشی و ضد افسردگی، نیز توصیف شد. نشانگرهای لیپیدی این پتانسیل را دارند که به عنوان نشانگرهای زیستی برای تشخیص و پیش آگهی بیماریهای روانی عمل کنند. آنها همچنین میتوانند بینشهای ارزشمندی در مورد مکانیسمهای بیولوژیکی زیربنایی این اختلالات ارائه دهند. در نتیجه، در حالی که پیشرفتهای زیادی در شناسایی نشانگرهای بیولوژیکی بیماریهای روانی انجام شده است، هنوز نیاز به تحقیقات بیشتر در مورد نشانگرهای چربی وجود دارد. درک نقش لیپیدها در پاتوفیزیولوژی بیماریهای روانی میتواند به توسعه ابزارهای تشخیصی جدید و مداخلات درمانی منجر شود.
پایان مطلب/.