یادداشت
لیزوفسفولیپیدهای پلاسمای خون بندناف و تری گلیسرولهای مرتبط با درصد وزن حین تولد
نتایج حاصل از مطالعات اخیر حاکی از ارتباط لیزوفسفولیپیدهای پلاسمای بندناف و وزن حین تولد نوزاد دارد.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، عدم تنظیم انتقال چربی از طریق جفت و متابولیسم لیپید در جنین-جفت بر وزن هنگام تولد تأثیر میگذارد، همانطور که هیپرگلیسمی مادر نیز تأثیر میگذارد. از آنجایی که مکانیسمها نامشخص هستند، هدف محققان شناسایی لیپیدهایی در پلاسمای بند ناف بود که بیشترین ارتباط را با وزن هنگام تولد داشتند. در مطالعات اجام گرفته، هفتاد و پنج زن با حاملگی تک قلو که در گروه مادر-فرزند GUSTO انتخاب شدند، در محدوده گلیسمی بر اساس تست تحمل گلوکز خوراکی 75 گرمی اواسط بارداری، به استثنای دیابت از قبل موجود، انتخاب شدند. وزن هنگام تولد برای جنس و سن حاملگی توسط مراجع محلی استاندارد شد، و تجزیه و تحلیل رگرسیون برای سن مادر، BMI، تعداد زایمان، روش زایمان، درمان با انسولین، و گلوکز ناشتا / 2 ساعت، با کشف اشتباه تصحیح شده P <0.05 تنظیم شد. لیزوفسفولیپیدها و تری آسیل گلیسرولهای خاص در گردش جنین مستقل از قند خون مادر با وزن هنگام تولد مرتبط هستند، اما هنوز یک رابطه علت و معلولی مشخص نشده است.
گلیسمی مادر و وزن نوزاد
قند خون مادر با وزن هنگام تولد نوزاد به عنوان یک زنجیره در سراسر طیف گلیسمی ارتباط قوی دارد. علاوه بر این، گزارشهایی وجود دارد که ارتباط بین دیابت بارداری به خوبی کنترل شده (GDM) و رشد بیش از حد جنین یا ماکروزومی را نشان میدهد که نشان میدهد عواملی غیر از گلوکز ممکن است به طور فعال در رشد جنین نقش داشته باشند. به عنوان مثال، در زنان باردار با GDM به خوبی کنترل شده، اسیدهای چرب آزاد در گردش مادر با چاقی نوزاد در بدو تولد همبستگی مثبت داشت. این مشاهدات منجر به این فرضیه شده است که عدم تنظیم انتقال چربی از مادر به جنین و متابولیسم لیپید جفت نیز ممکن است محرکهای مهمی در تنظیم اندازه جنین، مستقل از قند خون مادر باشد. با این حال، مکانیسمها به خوبی شناخته نشدهاند.
متابولیسم لیپید جفت و تامین چربی از طریق جفت
عرضه گلوکز و آمینو اسیدهای کلیدی از طریق جفت بر رشد جنین تأثیر میگذارد، اما گونههای لیپیدی خاص درگیر ناشناخته باقی مانده است. لیپیدها نه تنها اجزای ساختارهای سلولی را تشکیل میدهند و به عنوان بسترهایی برای انرژی و متابولیسم عمل میکنند، بلکه دارای خواص زیست فعال گستردهای هستند. اعتقاد بر این است که اسیدهای چرب به اشکال غیر استری شده در سطح مشترک مادر-جفت و جفت-جنین منتقل میشوند، اما اکنون شواهدی وجود دارد که لیپیدهایی مانند لیزوفسفولیپیدها نیز ممکن است از سد سینسیتیوتروفوبلاست جفتی از طریق ناقلان غشای پلاسمایی عبور کنند. واضح است که اسیدهای چرب و لیپیدهای مشتق شده از مادر قبل از صادرات به جنین برای اهداف تغذیهای و همچنین به عنوان ترکیبات سیگنال بیولوژیکی، متابولیسم گستردهای را در جفت انجام میدهند.
ارتباط گونههای چربی خون بند ناف با وزن هنگام تولد
پس از تنظیم برای سن مادر، BMI قبل از بارداری، زایمان، روش زایمان، کمک لقاح، گلوکز ناشتا، گلوکز 2 ساعته و درمان با انسولین، تنها 36 گونه چربی از سه کلاس چربی شناسایی شد که به طور قابل توجهی مرتبط هستند ( p-value <0.05). گونههای لیپید LPC و LPE همگی ارتباط مثبت داشتند، در حالی که TAGها با صدکهای وزن تولد استاندارد شده ارتباط منفی داشتند. گونه LPC حاوی ایکوزادینوئیک اسید (LPC 20:2) بیشترین میزان ارتباط و بیشترین نتیجه آماری را با صدکهای وزن تولد استاندارد شده نشان داد. هر افزایش واحد SD در غلظت تبدیل شده با افزایش صدک در استاندارد همراه بود.
لیزوفسفولیپیدهای خون بند ناف و درصد وزن تولد
نتایج محققان از گونههای لیپید LPC به شدت با یک مطالعه مشاهدهای مبتنی بر جمعیت روی سفیدپوستان مطابقت دارد که همچنین ارتباط مثبتی بین LPC 16:1، LPC 18:1 و LPC 20:3 خون بند ناف با وزن هنگام تولد گزارش کرده است. . تحقیقات دیگر به طور مشابه یک ارتباط قوی و مستقل بین LPC 16:1 و وزن هنگام تولد را نشان داده است. به طور مشابه، یک مطالعه در بریتانیا بر روی زنان باردار مبتلا به چاقی (کوهورت UPBEAT) همچنین ارتباط مثبتی بین LPC 16:1 یا LPC 18:1 خون بند ناف و وزن هنگام تولد با استفاده از پانلهای متابولومیک هدفمند که فقط تعداد محدودی از لیپیدها را آزمایش میکردند، نشان داد. این نشان میدهد که چنین انجمنهایی فراتر از قومیت هستند، به این معنی که نقش بالقوه LPC در تنظیم رشد جنین به طور قابلتوجهی توسط عوامل ژنتیکی، اپی ژنتیکی، تغذیهای و سبک زندگی محدود نمیشود.
منبع اصلی LPC
منبع اصلی LPCها در گردش خون جنین ناشناخته است. یک مطالعه وقوع انتقال LPCها از جفت به جنین را از طریق ناقلین غشای پلاسمایی مانند MFSD2A پیشنهاد کرده است، اما سنتز LPC درون زا جنینی نیز محتمل است. LPC به عنوان یک کلاس لیپیدی به تنظیم فرآیندهای التهابی مرتبط است و LPC-DHA (دوکوزاهگزانوئیک اسید) برای رشد مغز مهم است اما نقش آنها در متابولیسم، رشد و چاقی جنین نیست. لیزوفسفولیپیدها تنها بخش بسیار کوچکی از کل چربیهای در گردش جنین را تشکیل میدهند. بنابراین، بعید است که نقش مهمی در تامین انرژی و ساختارهای سلولی مورد نیاز برای رشد بدن داشته باشند، و به احتمال زیاد به عنوان سیگنالهای بیولوژیکی مهم تنظیم کننده رشد جنین عمل میکنند. به عنوان مثال، LPCها جذب گلوکز چربی را فعال میکنند و در نتیجه قند خون را در مدلهای حیوانی دیابتی کاهش میدهند. مهم ترین گونه چربی مشاهده شده در هر مدل رگرسیون خطی، از جمله تمام آنالیزهای حساسیت، به طور مداوم LPC 20:2 بود که استحکام نتایج جاری را تأیید میکند. میزان ارتباط LPC 20:2 با وزن هنگام تولد از نظر بالینی قابل توجه است. با این حال، مکانیسم بالقوهای که LPC 20:2 میتواند رشد را تنظیم کند، مبهم باقی مانده است.
تری اسیل گلیسرول خون بند ناف و درصد وزن تولد
پروفایل لیپیدومی بند ناف محققان نشان داد که گونههای لیپیدی TAG با صدکهای وزن تولد استاندارد شده ارتباط منفی دارند. اندازه گیری کل TAGهای خون بند ناف به طور کلی با استفاده از ابزارهای دارای اعتبار بالینی قبلاً در چندین مطالعه اروپایی انجام شده است، که همچنین گزارش کردند که کل TAGs با وزن هنگام تولد ارتباط منفی دارد. آنها دریافتند که غلظت TAG در نوزادان کوچک برای سن حاملگی (SGA) در مقایسه با نوزادان رشد مناسب و بزرگ برای سن حاملگی (LGA) به طور قابل توجهی بالاتر بود. برخلاف این مطالعات، مطالعه جاری با عمق بیشتری بررسی کرد که گونههای خاص TAG که با وزن هنگام تولد مرتبط بودند، که سهم جدیدی از کار محققان است. ترکیب اسیدهای چرب سه گانه 24 گونه TAG شناسایی شده غلبه ترکیب اسیدهای چرب تک غیراشباع با زنجیره بلند با اسیدهای چرب اشباع شده با زنجیره بلند را نشان داد. علاوه بر این، حدود یک پنجم از این TAG ها حاوی یک اسید چرب زنجیرهای عجیب و غریب (C15 یا C17) بودند که در گردش خون انسان فراوانی بسیار کمی دارند. اسید چرب C17:0 با عدم تحمل گلوکز در بزرگسالان مرتبط است. بنابراین، نقش آن به عنوان یک تعدیل کننده متابولیک و تنظیم کننده رشد در جنین قابل قبول است.
در نتیجه، نتایج جاری نشان میدهد که وزن هنگام تولد بطور مثبت با لیزوفسفولیپیدهای خاص در گردش جنین و ارتباط منفی با TAGهای خاص، مستقل از قند خون مادر، دارد. مطابق با این فرضیهها، یافتههای جاری نشان میدهد که لیزوفسفولیپیدها برجستهترین کلاس لیپیدی هستند که به طور مثبت با LGA مرتبط هستند، که احتمالاً نقش آنها را در افزایش سیگنالدهی برای ارتقای رشد نشان میدهد، در حالی که TAGها کلاس چربی غالب مرتبط با SGA بودند، که احتمالاً منعکسکننده کاهش استفاده جنینی هستند. مطالعات بیشتر برای درک روابط مکانیکی بین این گونههای لیپیدی خاص و رشد داخل رحمی میتواند منجر به رویکردهای جدیدی در بهینهسازی اندازه جنین شود، از جمله تعدیل تامین چربی از طریق جفت، که در عصر افزایش بروز ماکروزومی جنینی، چاقی مادر، به فوریت مورد نیاز است.
پایان مطلب/