یادداشت
انزوای اجتماعی و علائم سلامت روان
تحقیقات جدید نشان میدهد که احساس تنهایی ممکن است بر نحوه واکنش مغز شما به غذا تأثیر بگذارد.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، انزوای اجتماعی وضعیت عدم ارتباط کامل یا تقریباً کامل بین یک فرد و جامعه است. این وضعیت با تنهایی متفاوت است که نشان دهنده عدم تماس موقت و غیرارادی با انسانهای دیگر جهان است. انزوای اجتماعی ممکن است معضلی برای افراد در هر سنی باشد، هر چند احتمال اینکه علائم بر اساس گروه سنی متفاوت باشد، وجود دارد. انزوای اجتماعی در هر دو مورد موقت و برای کسانی که چرخه ایزوله شدن مادامالعمر دارند دارای ویژگیهای مشابه است. انواع انزوای اجتماعی شامل ماندن در خانه برای مدت طولانی، عدم ارتباط با خانواده، آشنایان یا دوستان و یا جلوگیری از بروز هرگونه تماس با انسانهای دیگر در هنگام بروز این فرصتها میباشد. حال در مطالعهای که اخیراً در نشریه JAMA Network Open منتشر شده است، محققان ارتباط بین سطوح درک شده از انزوای اجتماعی و الگوهای مغزی مرتبط با نشانههای غذایی، پیامدهای روانشناختی و چاقی را بررسی کردند. نتایج آنها نشان میدهد که تنهایی میتواند منجر به چالشهایی در کنترل و انگیزه هنگام واکنش به غذاها شود و پیامدهای مهمی برای توسعه درمانهای موثر برای چاقی داشته باشد.
پیش زمینه
شناخته شده است که انزوای اجتماعی ادراک شده یا تنهایی، تأثیرات قابل توجهی بر سلامتی از جمله اختلالات سلامت روان، بیماریهای قلبی عروقی و چاقی دارد. پیامدهای منفی سلامتی انزوای اجتماعی به طور گسترده در طول همهگیری بیماری کروناویروس 2019 (-19) ثبت شد. مکانیسمهای بیولوژیکی که زمینهساز تنهایی است شامل تغییرات در شبکههای مغزی مانند شبکه حالت پیشفرض، شبکه کنترل اجرایی، شبکه توجه بصری و شبکه پاداش است که میتواند منجر به هوشیاری بیش از حد در برابر تهدیدات اجتماعی، افزایش نشخوار فکری و افزایش حساسیت به نشانههای اجتماعی منفی شود. آنها همچنین ممکن است در رفتارهای ناسازگار مانند پرخوری و میل به مواد نقش داشته باشند. بررسی مکانیسمهای عصبی که تنهایی را به تغییرات در پاسخ به نشانههای غذایی مرتبط میکند، ممکن است بینشهای مهمی را در مورد آنچه دانشمندان پدیده مغز تنها نامیدهاند به دست دهد.
در مورد مطالعه
در این مطالعه، محققان این فرضیه را مطرح کردند که تنهایی با افزایش فعالیت در مناطق خاصی از مغز هنگام مشاهده نشانههای غذایی مرتبط است، که با بدتر شدن سلامت روان، تغییر رفتارهای غذایی و معیارهای چاقی مرتبط است.فرضیه کلیدی دیگر این بود که تغییرات عصبی مرتبط با غذای شیرین به دلیل ماهیت پاداش دهی به خوبی مستند غذاهای غنی از قند، ارتباط قوی تری با رفتارهای غذایی ناسازگار و پیامدهای سلامت روان نشان میدهد. شرکت کنندگان زن سالم و قبل از یائسگی در لس آنجلس استخدام شدند و از آنها خواسته شد تا انزوای اجتماعی درک شده را با استفاده از مقیاس انزوا درک شده گزارش دهند.آنها از طریق تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) در حالی که در معرض نشانههای غذایی مختلف قرار گرفتند تا پاسخهای عصبی به انواع مختلف غذا را ارزیابی کنند. اقدامات بالینی و رفتاری مختلف از جمله ترکیب بدن، رفتارهای غذایی و متغیرهای سلامت روان مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیلهای آماری برای مقایسه ویژگیهای دموگرافیک و بالینی بین گروههای جدا شده با ادراک بالا و پایین انجام شد. تجزیه و تحلیلهای کل مغز برای ارزیابی تفاوتهای درک شده مربوط به انزوا در پاسخهای عصبی به نشانهها انجام شد. مناطق مورد علاقه (ROI) شناسایی شدند و تغییرات سیگنال مغز برای تجزیه و تحلیل بیشتر استخراج شد. تجزیه و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، ارتباط بین واکنش نشانه غذایی مغز مرتبط با تنهایی و اقدامات بالینی و رفتاری فردی را مورد بررسی قرار داد. تحلیلهای میانجی برای ارزیابی اثر واسطهای واکنش نشانه غذای مغز بر ارتباط بین انزوای درک شده و پیامدهای مختلف مورد علاقه، مانند اندازهگیری بدن، رفتارهای غذایی، و سلامت روان انجام شد. همه آنالیزها برای سن تنظیم شدند.
یافتهها مطالعه
به طور کلی، 93 شرکتکننده زن 18 تا 50 ساله، با میانگین سنی 25.38 سال، وارد شدند که 41 درصد خود را فیلیپینی و 59 درصد را مکزیکی میدانستند.گروه انزوا ادراک شده بالا (39 نفر) کیفیت رژیم غذایی ضعیف تر، درصد توده چربی بیشتر، سلامت روانی ضعیف تر، و افزایش رفتارهای غذایی ناسازگار را در مقایسه با گروه انزوا درک پایین (54 نفر) نشان دادند.یافتههای مقایسههای کل مغز نشان داد که گروهی که سطوح بالاتر انزوای اجتماعی را درک میکردند، در مقایسه با غذاهای غیرغذایی، بهویژه در ناحیه لوبول آهیانه تحتانی (IPL) به طور قابل توجهی به نشانهها واکنش شدیدتری نسبت به غذاها نشان دادند.به طور خاص، هنگامیکه آنها غذاهای شیرین را در مقایسه با غذاهای غیرغذایی مشاهده کردند، افزایش واکنش پذیری در مناطق مختلف مغز، از جمله قشر اکسیپیتال جانبی، شکنج فرونتال تحتانی و IPL مشاهده شد. برعکس، وقتی به آنها غذاهای خوش طعم در مقایسه با غذاهای غیرغذایی نشان داده شد، گروهی که سطوح بالاتر انزوا را درک کردند، واکنش کمتری به نشانهها در قشر جلوی مغزی پشتی جانبی (dlPFC) و پراکونئوس مرکزی نشان دادند.واکنش مغز فقط به گروههای شیرین و همه گروههای غذایی با شاخصهای سلامت روان و رفتارهای ناسازگار مصرف غذا مرتبط بود. با این حال، هیچ ارتباطی برای نمونه فرعی غذاهای شور یافت نشد. هنگامیکه به شرکت کنندگان غذا در مقایسه با غیرغذایی نشان داده شد، واکنشپذیری مغز برای میانجیگری همبستگی با غذا خوردن مبتنی بر پاداش، میل به غذا و به طور کلی رفتارهای غذایی ناسازگار مشاهده شد. به طور مشابه، زمانی که شرکتکنندگان غذای شیرین را در مقایسه با غیرغذایی مشاهده کردند، واکنشپذیری مغز در ارتباط با درصد چربی بدن، غذا خوردن مبتنی بر پاداش، میل به غذا و به طور کلی رفتارهای ناسازگار در خوردن مشاهده شد.ارتباط بین تماشای غذای خوش طعم و عاطفه مثبت نیز با واکنشپذیری مغز واسطه شد.
نتیجه گیری
این مطالعه نشان میدهد که تنهایی با چاقی، علائم سلامت روان و رفتارهای غذایی ناسازگار مرتبط است.تنها بودن با افزایش چربی بدن همراه بود. افراد تنها نیز به احتمال زیاد رفتارهای غذایی ناسازگار و افزایش آسیب پذیری نسبت به علائم روانی را گزارش میکنند.تصویربرداری مغز واکنشپذیری شدیدی را به نشانهها در مناطق مغز مرتبط با شناخت اجتماعی و کنترل اجرایی نشان داد، که نشاندهنده عدم تعادل در حساسیت به حالات داخلی و نشانههای بیرونی است.غذاهای شیرین به طور بالقوه به دلیل ماهیت پاداش دهنده و اثر ضد دردشان بر پاسخهای عصبی تأثیر گذاشتند. این یافتهها بر نقش پردازش مغزی تغییر یافته در میانجیگری ارتباط بین انزوای اجتماعی و پیامدهای نامطلوب سلامت تأکید میکند و اهمیت مداخلات جامع را که هم بدن و هم ذهن را هدف قرار میدهند، برجسته میکند.
پایان مطلب./