یادداشت
توسعه معکوس واکسنها علیه پاتوژنهای مقاوم
یک استراتژی پیشگام در واکسن، نوید غلبه بر مقاومت ضد میکروبی را میدهد.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، در یک مطالعه اخیر منتشر شده در مجله Npj Vaccines، محققان روش توسعه واکسن معکوس را ارائه کردند که فرصتی را برای تعیین همبستگیهای محافظت در مراحل اولیه آزمایشات بالینی برای واکسنها در برابر عوامل بیماری زا مقاوم به عوامل ضد میکروبی برای جلوگیری از مشکلات فراهم میکند. مانند شکست قابل توجه کارآزمایی بالینی فاز III، از دست دادن سرمایه گذاری در ساخت واکسن، و جمعیتهایی که در معرض واکسنهای ناکارآمد قرار دارند.
پیش زمینه
مقاومت میکروبی عبارت است از ایجاد توانایی مقاومت در باکتریها و سایر میکروارگانیسمها در برابر اثر داروهای ضد میکروبی با استفاده از مکانیسمهای متفاوت)، عده ای از باکتریها توانایی خنثی سازی آنتی بیوتیک را قبل از اینکه دارو بتواند آنها را نابود کند دارند و عدهای دیگر از باکتریها آنتی بیوتیک را به خارج از محیط خود پمپ کرده و آنتی بیوتیک نمیتواند بر عملکرد باکتری اثر بگذارد. توسعه مقاومت ضد میکروبی در پاتوژنها به سرعت در حال تبدیل شدن به یک نگرانی برای سلامت عمومی است که به همان اندازه یا احتمالاً بالاتر از مالاریا یا ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) است. با این حال، فرآیند تولید واکسنها خسته کننده و پرهزینه است و در مورد پاتوژنهای مقاوم به ضد میکروبی، اطلاعات ناکافی در مورد همبستگیهای حفاظتی بدتر میشود. در مورد سندرم حاد تنفسی شدید کرونا ویروس2 (SARS-CoV-2)، فرآیند ساخت واکسن با کشف آنتیبادیهایی که میتوانند به پروتئین اسپایک ویروس متصل شوند ، بهطور قابل توجهی تسریع شد و از اتصال آن به گیرنده آنزیم 2 تبدیل کننده آنژیوتانسین میزبان جلوگیری کردند. (گیرندههای آنزیم مبدل آنژیوتانسین-2 (ACE2) واسطه ورود سه سویه از کرونا ویروسها شامل: NL63، سارس-کووید و سارس-کووید ۲ به سلول است. گیرندههای ACE2 همه جایی هستند و به شکل گستردهای در قلب, عروق, روده, ریه (بخصوص در پنوموسیت ها نوع 2و ماکروفاژها), کلیهها, بیضهها و مغز بیان میشوند. عملکرد مهم سودمند ACE2 متصل به غشاء و محلول, تجزیه آنژیوتانسین II به آنژیوتانسین (1-7) است. در نتیجه، گیرندههای ACE2 اثرات زیان بخش ناشی از اتصال آنژیوتانسین II به گیرندههای AT1, شامل انقباض عروق, افزایش التهاب و لخته شدگی(thrombosis), را محدود میکنند.) این کشف همچنین نشان داد که تیترهای آنتیبادی خنثیکننده میتواند به عنوان سارس-کووید همبستگیها برای محافظت استفاده شود، زیرا نشاندهنده اثر بخشی بالینی واکسن است. برای بیشتر پاتوژنهای مقاوم به ضد میکروبی، مکانیسمهایی که از طریق آن واکسنها میتوانند از میزبان محافظت کنند ناشناخته باقی میمانند. در حالی که ایمونومیکس، پروتئومیکس و ژنومیک به طور گسترده برای تولید واکسنهایی علیه پاتوژنهای مقاوم به ضد میکروبی استفاده میشوند، کمبود اطلاعات در مورد همبستگیهای حفاظتی همچنان خطر به خطر انداختن کارآزماییهای بالینی در مراحل پایانی را نشان میدهد.
در مورد مطالعه
در مطالعه حاضر، محققان روشی برای توسعه واکسن معکوس ارائه کردند، یک الگوی جدید برای توسعه واکسن که نیاز به اطلاعاتی در مورد اثربخشی واکسن و پاسخهای ایمنی دارد که خیلی زودتر در فرآیند توسعه واکسن ایجاد شوند تا همبستگیهای حفاظتی ایجاد شود. این امر را میتوان در اوایل به جای آزمایشهای نزدیک به فاز III شناسایی کرد. آنها همچنین این الگو را برای ارزیابی واکسن علیه باکتری ضد میکروبی استافیلوکوکوس اورئوس اجرا کردند. این فرآیند توسعه واکسن معکوس نامیده میشود زیرا ترتیب تهیه اطلاعات در مورد اثربخشی واکسن در مقایسه با روش معمول توسعه واکسن معکوس است. این اطلاعات از جمعیتهایی به دست می آید که در حال حاضر به جای جمعیتی که در نهایت واکسینه میشوند، شیوع بالایی از عفونتهای پاتوژن مقاوم به ضد میکروبی را تجربه کردهاند. با توجه به اینکه مدلهای حیوانی در ساخت واکسن در برابر پاتوژنهای مقاوم به ضد میکروبی غیرقابل اعتماد نبودهاند، استفاده از جمعیتهای پرخطر به مقایسه پاسخهای ایمنی افراد محافظت نشده و محافظت شده کمک میکند، که میتواند دادههایی را در مورد همبستگیهای حفاظتی ارائه دهد. تلاشها برای تولید واکسن علیه استافیلوکوکوس اورئوس چهار واکسن کاندید به دست آورده است که آنتی ژنهای مختلف را هدف قرار میدهد و از چهار مکانیسم حفاظتی مختلف استفاده میکند. بر اساس نتایج حاصل از مطالعات مدل حیوانی و سنجشهای آزمایشگاهی، واکسنها به آزمایشهای بالینی فاز I و II ارتقا یافتند. واکسنها ارزیابیهای ایمنی را پشت سر گذاشتند و تیتر آنتی بادی رضایت بخشی را به دست آوردند. با این حال، آزمایشهای اثربخشی فاز III برای این واکسنها شکست خورد، که نشاندهنده فقدان اطلاعات کافی در مورد همبستگیهای حفاظتی است. برای دور زدن چنین مشکلاتی ، محققان در این مطالعه الگوی توسعه واکسن معکوس را برای طراحی یک آزمایش فاز i و II تصادفی ، کور شده توسط ناظر و کنترل شده با دارونما برای ارزیابی ایمنی ، ایمنی و اثربخشی واکسن کاندید توسعه یافته علیه استاف. اورئوس توسط GSK به کار بردند.
نتایج مطالعه
این مطالعه در مورد اینکه چگونه توسعه معکوس واکسن با فرآیند تولید سنتی واکسن متفاوت است با شروع در آزمایشات فاز I یا II که کارایی، ایمنی زایی و ایمنی واکسن را به جای ارزیابی کارایی در آزمایشات فاز III ارزیابی میکند، بحث کرد. این تضمین میکند که مشکلات بالقوه مرتبط با همبستگیهای حفاظتی در مراحل اولیه توسعه واکسن شناسایی میشوند و منجر به شکست واکسن در مراحل پایانی زمانی که منابع قابل توجهی در این فرآیند سرمایهگذاری شدهاند، نمیشوند. آزمایشهای ایمنی فاز I با و بدون کمک کمکی اغلب در صورتی انجام میشوند که واکسن برای اولین بار برای انسان ساخته میشود، و بر اساس نتایج ارزیابیهای ایمنی فاز I، کارآزمایی برای ارزیابی اثربخشی و ایمنیزایی به فاز دوم ادامه مییابد. مقایسه پاسخهای ایمنی ایجاد شده توسط واکسن در میان گروههای محافظت نشده و محافظت شده میتواند به شناسایی همبستگیهای حفاظتی کمک کند، که سپس میتواند برای فرمولبندی، زمانبندی، و تسهیل ارزیابیهای اثربخشی واکسن در جمعیتهای عمومی و اصلاح دوز واکسن استفاده شود. محققان به تفصیل پارامترهای مختلفی را که باید هنگام بررسی همبستگیهای حفاظتی مورد ارزیابی قرار گیرند، مورد بحث قرار دادند. اینها شامل سرولوژی، پاسخهای سلولی، سیگنالهای ایمونولوژیک، پروفایلهای رونویسی، پاسخهای سلول ایمنی حافظه و ایمنی پسزمینه بود.
نتیجه گیری
به طور خلاصه، این مطالعه یک الگوی جدید توسعه واکسن را توصیف کرد که شامل انجام آزمایشهای فاز I و II در جمعیتهایی است که در معرض خطر بالای ابتلا به پاتوژن مقاوم به آنتیبیوتیک هدف هستند تا قبل از پیشرفت فرآیند توسعه به آزمایشهای فاز III و درک همبستگیهای حفاظتی و خطر شکست این روش میتواند مشکلات جدی در توسعه واکسن، مانند قرار گرفتن در معرض واکسنهای ناکارآمد و از دست دادن سرمایه گذاری در منابع را دور بزند.
پایان مطلب./