یادداشت
مروری بر ناهمگونی و غلظت سلولهای بنیادی مزانشیمی
مطالعات اخیر نشان داده است که سلولهای بنیادی مزانشیمی دارای درجات متفاوتی در همگنی است.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSCs) به دلیل اثرات تعدیلکننده ایمنی و سایر اثراتی که پس از پیوند اتولوگ یا آلوژنیک دارند، در سلول درمانی بسیار مورد توجه هستند. در بیشتر کاربردهای بالینی، تعداد بالایی از سلولهای بنیادی مزانشیمی مورد نیاز است. بنابراین، جمعیت سلولهای بنیادی مزانشیمی جدا شده باید در کشت سلولی گسترش داده شود تا به تعداد مورد نظر برسد. تجزیه و تحلیل سلولهای بنیادی مزانشیمی تازه جدا شده به دلیل نادر بودن و ناهمگونی آنها چالش برانگیز است که در بین اهداکنندگان، بافتها و زیر جمعیتهای سلولی قابل توجه است. اگرچه فنوتیپ سلولهای بنیادی مزانشیمی در بافت میتواند با فنوتیپ سلولهای کشت شده متفاوت باشد، فنوتیپ و شمارش معمولاً تنها پس از تکثیر MSC انجام میشود. از آنجایی که قابلیت کاربرد MSC یک زمینه در حال توسعه و در حال رشد است، نیاز به پیاده سازی روشهای فنوتیپ و شمارش برای سلولهای بنیادی مزانشیمی تازه جدا شده وجود دارد، به ویژه در روشهای جدید یک مرحلهای که سلولهای جدا شده بلافاصله بدون کشت سلولی کاشته میشوند.
غلظت سلولهای بنیادی مزانشیمی در بافتهای منبع
آماده سازی سلولها برای پیوند با جداسازی سلول از منبع بافت شروع میشود. به دلیل تعداد کم سلولهای بنیادی مزانشیمی، سلولهای جدا شده معمولاً واجد شرایط پیوند نیستند و باید در شرایط آزمایشگاهی با چند برابر شدن جمعیت گسترش داده شوند تا سلولهای کافی برای کاشت به دست آید. سلولهای بنیادی مزانشیمی ابتدا از مغز استخوان و بعداً تقریباً از تمام بافتهای بدن مانند مغز استخوان، بافت چربی، خون بند ناف، ژله وارتون، مایع آمنیوتیک، نوروسفرها، جفت، پالپ دندان، خون محیطی، سینوویوم و مایع سینوویال، آندومتر، استخوان فشرده، درم، جزایر پانکراس، بافتهای مغز بالغ، بافت ماهیچههای اسکلتی، ریهها، قلب و فولیکولهای مو جدا شدند. آسپیراسیون مغز استخوان یک روش تهاجمی است، اما هنوز یک روش متداول برای به دست آوردن سلولهای بنیادی مزانشیمی برای سلول درمانی است.
ناهمگونی سلولهای بنیادی مزانشیمی
سلولهای بنیادی مزانشیمی ناهمگونی را در سطوح مختلف نشان میدهند. این ناهمگونی در بین اهداکنندگان، بافتها و جمعیتهای سلولی قابل توجه است. مطالعات نشان دادهاند که سن، جنس و وضعیت فیزیولوژیکی میتواند منجر به تفاوتهای عملکردی در سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از همان بافت منشأ اهداکنندگان مختلف شود. مطالعات همچنین سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان را از اهداکنندگان مختلف مقایسه کردهاند و تفاوتهای قابلتوجهی در نرخ رشد سلولی و فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز پیدا کردهاند. تنوع در تمایز غضروفی، استخوانی، یا اندوتلیال از اهداکنندگان مختلف نیز نشان داده شد. یکی دیگر از سطوح ناهمگونی در بین سلولهای بنیادی مزانشیمی، نتیجه تنوع بین بافتهای مختلف است. از آنجایی که ریزمحیط تأثیر واضح و قابل توجهی بر سلولها دارد، ناهمگونی حتی زمانی که سلولها از نظر ژنتیکی یکسان باشند اجتناب ناپذیر است. قبلاً نشان داده شده است که تکثیر یا تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به منبع سلولی بستگی دارد. مطالعات همچنین ویژگیهای تعدیلکننده ایمنی مختلف سلولهای بنیادی مزانشیمی جمعآوریشده از بافتهای مختلف را گزارش میکنند. ناهمگنی MSC نیز در همان بافت وجود دارد. ناهمگونی در یک بافت خاص در زیرجمعیتهای مختلف با پروفایلهای بیانی متمایز و ویژگیهای عملکردی آشکار میشود.
شمارش سلولهای بنیادی مزانشیمی برداشت شده از بافت
تعداد سلولهای بنیادی مزانشیمی در کل سلولهای هسته دار
تخمین MSC به ازای کل سلولهای هسته دار ساده ترین روش برای تعیین تعداد MSC های بومی است، اما نادرست است. محققان معادلهای را برای پیشبینی تعداد سلولهای هستهدار در مغز استخوان به شرح زیر گزارش کرد: N(108/kg) = (V × NP) - (V - 100) × NS/P، که در آن V حجم کل آسپیره است. NP تعداد سلولهای هستهای در هر میلی لیتر آسپیرات مغز استخوان، NS تعداد سلولهای هستهای در هر میلی لیتر خون محیطی و P وزن بیمار است. محاسبه فوق برای MSCهای جدا شده از مغز استخوان اعمال شد. سلولهای بنیادی و پیش ساز در بخش عروقی استرومایی کشت نشده (SVF) از بافت چربی معمولاً تا 3 درصد از کل سلولها را تشکیل میدهند که 2500 برابر بیشتر از فراوانی سلولهای بنیادی در مغز استخوان است.
تخمین تعداد سلولهای بنیادی مزانشیمی با آزمایش CFU-F
سلولهای بنیادی مزانشیمی در ابتدا به عنوان سلولهای فیبروبلاست مانند نامیده میشدند که میتوانند فیبروبلاستهای واحد تشکیل دهنده کلنی یا CFU-F را تولید کنند. تعیین واحدهای تشکیل دهنده کلنی موجود قدیمی ترین راه برای تخمین سلولهای بنیادی واقعی در سوسپانسیون سلولهای مختلف است. سوسپانسیونی از سلولهای مخلوط روی ظروف کشت پلاستیکی با چگالی کم قرار میگیرد. کشت تحت شرایط خاص به سلولهای بنیادی اجازه میدهد تا بچسبند، تکثیر شوند و کلونی تشکیل دهند. پس از رشد کلنیهای مرئی، با استفاده از میکروسکوپ نوری شمارش میشوند.
تعیین کمیت سلولهای بنیادی مزانشیمی با ایمونوفنوتایپ
برای شمارش دقیق MSCها، ابتدا باید هویت آنها مشخص شود. شناسایی بر اساس مشخصات بیان پروتئین مشخصه سلولهای بنیادی مزانشیمی است. کمیته سلولهای بنیادی مزانشیمی و بافتی انجمن بین المللی سلول درمانی (ISCT) یک فنوتیپ MSC را تعریف کرد که صرف نظر از منبع بافتی استفاده میشود. سلولهای منبسط شده زمانی که CD105، CD90 و CD73 را بیان میکنند، سلولهای بنیادی مزانشیمی هستند و CD45، CD34، CD14 (CD11b)، CD79 (CD19)، یا آنتی ژن-DR لنفوسیت انسانی (HLA-DR) را بیان نمیکنند. این روش معمولاً در مورد سلولهای بنیادی مزانشیمی تازه ایزوله شده استفاده نمیشود. علاوه بر این، در سالهای اخیر، نشانگرهای جدیدی با بیان مثبت یا منفی و ترکیبات نشانگر جدید شناسایی شدهاند، از جمله CD49a، CD106 (VCAM-1)، CD140b، CD146، CD271 (LNGFR)، MSCA-1، GD2 و STRO. -1. بسیاری از این نشانگرها برای شناسایی زیرجمعیتهای MSC استفاده شد که انواع مختلفی از پروتئینهای تنظیمکننده را بیان میکنند که در خونسازی، رگزایی، فعالیتهای عصبی و فرآیندهای ایمنی عمل میکنند.
به سوی استانداردسازی درمانهای مبتنی بر سلولهای بنیادی مزانشیمی
دانستن تعداد سلولهای بنیادی مزانشیمی قبل از پیوند میتواند به روشن شدن اثربخشی و محدودیتهای سلول درمانی کمک کند. هنگام برنامه ریزی برای پیوند اتولوگ، داشتن اطلاعاتی در مورد تعداد اولیه سلولها به منظور پیش بینی تکثیر سلولی و تعیین تاریخ کاربرد (انجماد، ذوب و کشت اضافی میتواند اجتناب شود) مهم است. در مواردی که از روشهای یک مرحلهای بدون گسترش سلولی استفاده میشود، تعیین تعداد و زیرجمعیتهای MSCs موجود برای ارزیابی بیشتر درمان مفید خواهد بود. با شناسایی ویژگیهای MSC و مرتبسازی زیرجمعیتهای انتخاب شده، ممکن است بتوان از کارآمدترین سلولها برای یک وضعیت بالینی خاص استفاده کرد.
هنوز فقدان استانداردسازی در فرآیند تولید MSC و کنترل کیفیت وجود دارد. با این حال، گروههای زیادی هستند که در حال حاضر روی استانداردسازی درمانهایی کار میکنند که شامل استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی میشود، با این درک که استانداردهای زودرس یا دامنه نامناسب ممکن است پذیرش درمانهای مبتنی بر MSC را تحریف یا مهار کند. در حال حاضر، برخی اطلاعات در مورد سلولهای کشت شده وجود دارد، اما تحقیقات بیشتری در مورد سلولهای بنیادی مزانشیمی بومی، به ویژه آنهایی که برای روشهای یک مرحلهای استفاده میشوند، مورد نیاز است. در نتیجه، شناسایی سلولهای بنیادی مزانشیمی بومی پیچیده تر از شناسایی سلولهای کشت شده است. از آنجایی که شناسایی سلولهای بنیادی مزانشیمی با نشانگرهای سطح سلولی برای شمارش آنها ضروری است، نیاز به ایجاد یک توافق در مورد استانداردهایی برای شناسایی دقیق تر سلولهای بنیادی مزانشیمی بومی جدا شده از منابع مختلف و زیرجمعیت های مختلف MSC وجود دارد.
پایان مطلب/.