یادداشت
کشف شبکه مغزی تشخیص دهنده احساسات
محققان شبکه مغزی را کشف کردند که احساسات خوشحالی یا عصبانی را تشخیص میدهد.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، تشخیص احساسات و پاسخ های حاصل از آن برای بقا و عملکرد اجتماعی مهم است. با این حال، چگونگی پردازش اطلاعات مشتق شده اجتماعی برای تشخیص احساسات قابل اعتماد به طور کامل درک نشده است. گروه تحقیقاتی Genetics of Cognition با هماهنگی فرانچسکو پاپالئو در موسسه فناوری ایتالیا (IIT) یک شبکه مغزی موجود در حیوانات و انسانها را کشف کرده است که به آنها اجازه میدهد احساسات دیگران را تشخیص دهند. این یافتهها که در مجله Nature Neuroscience منتشر شده است، راه را برای توسعه استراتژیهای درمانی جدید و مؤثرتر برای شرایط رشد عصبی، مانند اسکیزوفرنی یا اوتیسم، که در آن عملکردهای اجتماعی مختل میشوند، هموار میکند. بنابراین شناخت و پاسخ مناسب به احساسات ابراز شده توسط دیگران یک مهارت اساسی در موجودات است، زیرا توانایی آنها را در تعامل موثر با همتایان خود را افزایش میدهد و در نتیجه احتمال بقا را افزایش میدهد. با وجود اهمیت آن، مکانیسمهای مغزی زیربنای این فرآیند حتی در انسان تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده است.
شناخت احساسات در انسان
شناخت اجتماعی به توانایی درک، پردازش و تفسیر اطلاعات اجتماعی اشاره دارد. در انسان، این توانایی عمدتاً، اما نه به طور انحصاری، با درک بیان غیرکلامی چهره احساسات در دیگران به دست میآید. این شامل پردازش ادراکی است که پیکربندیهای هندسی حالات چهره را شناسایی میکند و ارزش احساسی یک محرک را تشخیص میدهد. به همین ترتیب، نقص در این حوزه شناختی، ویژگی های اولیه و متمایز چندین اختلال روانپزشکی است. به عنوان مثال، ناهنجاریها در شناسایی نشانههای اجتماعی مشخصههای تعیین کننده اختلال طیف اوتیسم هستند، در اسکیزوفرنی مشهود هستند و میتوان آنها را به عنوان یک پیامد در ضایعات مغزی و بیماریهای عصبی مشاهده کرد. نکته مهم این است که درمانهای مؤثر برای نقص در جنبههای شناختی اجتماعی هنوز وجود ندارد.
اهمیت شناخت اجتماعی
شناخت اجتماعی شامل ادراک و تفسیر دقیق اطلاعات اجتماعی مرتبط، برای فرمول بندی بینش در مورد نیات و انگیزه های دیگران، و برای درک و مدیریت حالات عاطفی خود فرد است. شناخت اجتماعی یک پیش نیاز اساسی برای مذاکره موفقیت آمیز تعاملات اجتماعی و برای دستیابی به اهداف ابزاری ذهنی و اجتماعی است. کارشناسان میدانی چهار حوزه اصلی شناخت اجتماعی در اسکیزوفرنی را شناسایی کرده اند: ادراک اجتماعی، پردازش هیجان، نظریه ذهن/ذهنیت و سوگیری اسنادی. ادراک اجتماعی به شناسایی نشانههای اجتماعی و استنتاج دقیق در مورد نقشها، قوانین، زمینه و روابط اجتماعی اشاره دارد. پردازش هیجان توانایی شناسایی و درک احساسات دیگران و مدیریت احساسات خود را در بر میگیرد. نظریه ذهن (ToM) توانایی استدلال در مورد حالات ذهنی و درک نیات، تمایلات، احساسات و باورهای خود و دیگران است. سبک اسنادی/سوگیری بیانگر روشی است که افراد از طریق آن علل رویدادهای اجتماعی خاص را استنباط می کنند. حالات چهره اطلاعات مهمی را در مورد وضعیت عاطفی دیگران منتقل میکند. بنابراین، توانایی تشخیص احساسات چهره برای شایستگی اجتماعی بسیار مهم است. یکی از ویژگیهای تعیین کننده اختلال طیف اوتیسم (ASD) مشکلات ارتباط اجتماعی و تعامل است. در حالی که بسیاری از مطالعات اختلال در تشخیص عواطف چهره را در ASD گزارش کردهاند، برخی از مطالعات در گزارش نقصهای تشخیص عواطف چهره یا اختلال در تشخیص تنها برخی از احساسات اساسی در این اختلال گزارش شدهاند.
بیماری اسکیزوفرنی
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی دارای نقایص متوسط تا شدید در چندین حوزه شناخت اجتماعی نسبت به گروه کنترل سالم و همسان با جمعیت شناختی هستند. این کمبودها و سوگیریها در افراد در معرض خطر ابتلا به روان پریشی ثبت شده است. که در اولین دوره بیماری مشهود هستند و در طول زمان پایدار هستند که اهمیت ویژهای به این کاستیها و سوگیریها داده شده است، زیرا به طور متوسطی به حوزههای مختلف عملکرد اجتماعی و ابزاری مرتبط هستند. در واقع، آنها ممکن است بیشتر از معیارهای عملکرد عصبی شناختی اولیه (به عنوان مثال، توجه و حافظه) با عملکرد مرتبط باشند و در واقع ممکن است تأثیرات شناخت عصبی بر نتیجه را واسطه کنند. این کمبودها آنها را کاندیدای قوی برای رویکردهای درمانی جدید میکند.
شیوه مطالعاتی
تیم پاپالئو با استفاده از تکنیکهای پیشرفته، یک مدار مغزی درگیر در این فرآیندهای شناختی-اجتماعی را کشف کردند که قبلاً هرگز مطالعه نشده بود. این شامل گروهی از سلولهای عصبی خاص است که دو ناحیه دور مغز قشر پیش پیشانی و قشر پشت طحالی را به هم متصل میکند. در انسان، عملکرد این ارتباط از طریق آزمایشی که شامل بیش از 1000 شرکت کننده به صورت داوطلبانه بود، آزمایش شد. هر سوژه باید صفحهای را تماشا میکرد که در آن چهرههایی با حالتهای خشمگین، شاد یا خنثی نشان داده میشد. در طول آزمایش، محققان فعالیت مغز خود را با تکنیکهای تصویربرداری تشدید مغناطیسی ثبت کردند تا ببینند کدام مناطق مغز فعال شده است. نتایج همبستگی بین فعالیت دو ناحیه مدار مغز، قشر جلوی پیشانی و قشر رتروسپلنیال و تشخیص احساسات را تایید کرد.
نتایج کسب شده
در اینجا، ما یک شبکه مغزی مهاری/تحریکی دوربرد حفظ شده تکاملی را نشان میدهیم که واسطه این فرآیندهای اجتماعی-شناختی است. ردیابی آناتومیکی در موشها وجود یک زیرجمعیت از نورونهای GABAergic سوماتوستاتین (SOM) را نشان داد که از قشر جلوی پیشانی داخلی (mPFC) به قشر رتروسپلنیال (RSC) بیرون زده میشوند. از طریق دستکاریهای اپتوژنتیک و نورسنجی فیبر تصویربرداری Ca2+ در موشها و تصویربرداری عملکردی در انسان، مشارکت خاص این پیشبینیهای SOM دوربرد از mPFC به RSC و یک حلقه بازخورد تحریککننده از RSC به mPFC را در تشخیص احساسات نشان دادیم. قابل ذکر است، ما نشان میدهیم که پیشبینیهای mPFC-to-RSC SOM در مدلهای موش مربوط به آسیبپذیری روانپزشکی ناکارآمد هستند و میتوانند برای نجات کاستیهای تشخیص احساسات در این موشها هدف قرار گیرند. یافتههای ما یک مدار کورتیکو-قشری را نشان میدهد که زمینه تشخیص احساسات را دارد.
افزایش اثربخشی درمان و کاهش عوارض جانبی داروهای اعصاب
فرانچسکو پاپالئو، هماهنگ کننده آزمایشگاه ژنتیک شناخت در IIT گفت: "ما از این نتایج جدید هیجان زده هستیم زیرا آنها درک ما را از مدارهای مغزی که رمزگذاری میکنند و بنابراین ما را به احساسات دیگران وادار میکنند را عمیق تر میکند." ما میخواهیم دید وسیعتری از نحوه عملکرد این مکانیسمها، به ویژه نحوه تغییر آنها در اختلالات روانپزشکی و رشد عصبی داشته باشیم. آنا مونایی، محقق در آزمایشگاه ژنتیک شناخت، گفت: «داروهای فعلی برای درمان شرایط رشد عصبی انتخابی نیستند و بر بسیاری از انواع نورونها بدون تمایز تأثیر میگذارند». ایده این است که استراتژیهای درمانی را با هدف مدارهای مغزی خاص توسعه دهیم تا ضمن افزایش اثربخشی درمان، عوارض جانبی کاهش یابد.
پایان مطلب/.