تاریخ انتشار: دوشنبه 11 تیر 1403
درمان اسکیزوفرنی با سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بندناف انسان در مدل حیوانی

  درمان اسکیزوفرنی با سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بندناف انسان در مدل حیوانی

سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بندناف انسان واسطه فعال‌سازی میکروگلیا و بهبود رفتار شبه اضطرابی در موش‌های اسکیزوفرنیک ناشی از MIA هستند.
امتیاز: Article Rating

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، درمان‌های فعلی اسکیزوفرنی (SCZ) تا حد زیادی در یک سوم بیماران بی اثر باقی می‎ماند. مطالعات اخیر با استفاده از درمان با سلول‌های بنیادی، رابطه نزدیک بین عملکرد تعدیل کننده سیستم ایمنی سلول‌های بنیادی و التهاب عصبی در SCZ را نشان می‌دهد. در همین راستا محققان آزمایشگاه Henan  با همکاری محققان روانپزشکی بیولوژیکی ازدانشگاه پزشکی شین شیانگ چین برای بررسی بهتر اثربخشی درمان  اسکیزوفرنی از سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بندناف انسان (hUC-MSC) استفاده کردند.

اختلال اسکیزوفرنی (SCZ)

اسکیزوفرنی (SCZ) یک اختلال روانپزشکی شدید است که با نرخ بالای عوارض و مرگ و میر و با تخمین‌های وراثت پذیری از 80٪ تا 85٪ مشخص می‌شود. مداخلات دارویی فعلی برای SCZ، از جمله آنتی‌سایکوتیک‌های معمولی و غیر معمول، عمدتاً بر اساس فرضیه انتقال‌دهنده عصبی است. اثربخشی این درمان‌ها به طور قابل توجهی به تمایل آنها به گیرنده‌های انتقال دهنده عصبی در سیستم عصبی مرکزی بستگی دارد، که بر ماهیت پیچیده استراتژی‌های درمان SCZ تاکید دارد. مطالعات نشان می‌دهد که تقریباً 30 درصد از بیماران تحت درمان پیش‌آگهی‌های ضعیفی را نشان می‌دهند که با نتایج درمان غیربهینه مشخص می‌شود. این یافته بر ضرورت حیاتی رویکردهای درمانی نوآورانه تأکید می‌کند، زیرا درمان‌های فعلی اثربخشی محدودی را به ویژه در مدیریت علائم منفی و شناختی مرتبط با این بیماری نشان می‌دهند. شواهد جمع آوری شده آسیب سیناپسی و تغییرات درون عصبی را به عنوان ویژگی‌های اساسی SCZ برجسته می‌کند. مطالعات متعددی اختلالات ساختاری و عملکردی در سیناپس‌ها را در بین بیماران SCZ گزارش کرده‌اند، از جمله کاهش خارهای دندریتیک، تغییرات در پروتئین‌های مرتبط با سیناپسی مانند PSD95، و تغییرات در دینامیک اسکلت سلولی اکتین، به طور مداوم نشان می‌دهد که التهاب مزمن نقش اساسی در پاتوژنز SCZ ایفا می‌کند. علاوه بر این، تحقیقات در حال انجام بر دخالت حیاتی تنظیم ایمنی در مدیریت اختلالات سیستم عصبی مرکزی، به ویژه با تعدیل فعالیت میکروگلیال تأکید می‌کند. تحت این شرایط غیرطبیعی، مسیرهای مرتبط با میکروگلیا بیش فعال شده که منجر به افزایش قابل توجهی سطح بیان سیتوکین‌های پیش التهابی مانند اینترلوکین-6 (IL-6) می‌شود. دارودرمانی سنتی در درجه اول بر کاهش علائم مثبت در اسکیزوفرنی تمرکز دارد. با این حال، برای ترویج ترمیم عصبی و تنظیم التهاب ناکافی است.

اهمیت بکارگیری سلول‌های بنیادی مزانشیمی hUCB-MSC در درمان بیماری‌ها

 با توجه به قابلیت‌های ترمیمی و تنظیمی منحصر به فرد سلول‌های بنیادی در سیستم عصبی، درمان با سلول‌های بنیادی به عنوان یک رویکرد مناسب برای افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی ظاهر می‌شود. در مقایسه با منابع جایگزین سلول‌های بنیادی مزانشیمی (MSCs)، سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بندناف انسان (hUCB-MSCs) انتخاب مطلوب‌تری برای کاربردهای بالینی ارائه می‌دهند. این ترجیح به توانایی آنها برای رسیدگی به نگرانی‌های اخلاقی، به حداقل رساندن خطر رد ایمنی پس از پیوند و کاهش زمان و منابع مورد نیاز نسبت داده می‌شود. سلول‌های بنیادی مزانشیمی hUCB-MSC که به طور گسترده در درمان دیابت، اختلالات ریوی و قلبی استفاده می شوند، نتایج مثبتی را در مطالعات مختلف نشان داده اند.

کارآزمایی‌های بالینی ثبت شده برای سلول‌های بنیادی مزانشیمی در درمان اختلالات عصبی

تا فوریه 2021، در مجموع 125 کارآزمایی بالینی ثبت شده بر روی کاربرد سلول‌های بنیادی مزانشیمی برای درمان اختلالات عصبی متمرکز بود. در مجموع، این کارآزمایی‌ها نشان می‌دهند که زیرمجموعه‌ای از بیمارانی که تحت سلول درمانی قرار می‌گیرند، درجات مختلفی از بهبود عصبی را در مقایسه با بیماران گروه کنترل نشان می‌دهند، بدون اینکه عوارض جانبی گزارش‌شده مرتبط با درمان MSC وجود داشته باشد. علاوه بر این، مطالعات تجربی انجام‌شده بر روی مدل‌های حیوانی، پتانسیل سلول‌های بنیادی مزانشیمی را در رسیدگی به شرایطی مانند سکته مغزی ایسکمیک، بیماری‌های ناشی از التهاب و انسفالوپاتی هیپوکسیک-ایسکمیک نوزادان نشان داده است. این اثر درمانی از طریق تعدیل پاسخ‌های ایمنی و ارتقای محافظت عصبی، از جمله تحریک نوروژنز، افزایش عملکرد آستروسیت‌ها و تسهیل رگ‌زایی حاصل می‌شود. علاوه بر این، اثربخشی درمان‌های سلول‌های بنیادی به شدت به نقش آنها در ترمیم عصبی و تعدیل پاسخ‌های التهابی بستگی دارد. به طور خاص، درمان‌های مربوط به سلول‌های بنیادی بهبود قابل‌توجهی را در کناره‌گیری اجتماعی و رفتارهای شبه افسردگی ناشی از موادی مانند فن‌سیکلیدین یا آمفتامین‌ها نشان داده‌اند. این نتایج مثبت، چشم‌انداز درمانی امیدوارکننده‌ای را برای سلول‌های بنیادی مزانشیمی hUCB-MSC در درمان اسکیزوفرنی برجسته می‌کند.

شیوه مطالعاتی

سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بندناف انسان (hUC-MSC) با اثرات تعدیل کننده ایمنی قوی از طریق ورید ناحیه دم (یک بار در هفته به مدت 5 هفته متوالی با شروع دوره از شیرگیری) به موش‌ها تجویز شدند. برای ارزیابی اثرات بیولوژیکی تزریق‌های مکرر hUC-MSC به ورید دم، از یک مدل جوندگان فعال کننده ایمنی مادر (MIA) ، PPI، وسترن بلات، Q-PCR و ایمونوفلورسانس استفاده شد.

نتایج کسب شده از مطالعه

نتایج نشان داد که فرزندان موش‌های صحرایی MIA رفتار اضطرابی شبیه اسکیزوفرنی (SCZ-مانند) را نشان دادند، با فعال‌سازی میکروگلیال مشاهده‌شده که باعث التهاب عصبی می‌شود. علاوه بر این، نتایج نشان داد که سطوح IBA1، HMGB1، و PSD95 به طور قابل توجهی افزایش یافت، در حالی که SYP نیز به طور قابل توجهی کاهش یافت. پیشنهاد می‌شود که hUCB-MSCها ممکن است از طریق HMGB1، Iba1، PSD95 و مولکول‌های مسیر مرتبط برای کاهش التهاب عصبی و ترمیم آسیب سیناپسی با تنظیم وضعیت فعالیت میکروگلیا عمل کنند. در نتیجه، سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بندناف انسان (hUC-MSC)  می‌توانند رفتار غیرعادی مشاهده شده در موش‌های صحرایی MIA را بهبود بخشد.

پایان مطلب./

ثبت امتیاز
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
ارسال نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیدواژه
کلیدواژه