یادداشت
پیامدهای یک جایگزینی اشتباه
به گفته محققان، ژن خطر برای اختلال دوقطبی رمزگشایی شد.
امتیاز:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیان، اختلال دو قطبی (BD) از اختلالات روانپزشکی است که در آن عمدتاً وجه غالب بیماری مربوط به اختلال در هیجانات و عواطف فرد میشود و سایر علائم اختلال از جمله اختلال در خواب، اشتها و یا تفکر در پی اختلالات هیجانی بروز میکند. همانطور که از نام آن پیدا است در این اختلال دو حالت، وجود دارد. در شرایط خلقی عادی فرد از نظر هیجانات، خواب و اشتها و نیز در تفکر خود هیچ مشکل عمده ای پیدا نمیکند و به فعالیت عادی زندگی خود ادامه میدهد. در قسمت بالا و پایین خط سلامت روانی دو منحنی میبینید که در هر دو مورد فرد دچار اختلال میشود. به قسمتی که بالای خط سلامت قرار دارد قطب شیدایی یا مانیا و به قسمتی که در پایین خط سلامت قرار دارد قطب افسردگی میگویند. به همین دلیل این اختلال را اختلال دو قطبی و یا اختلال مانیک-دپرسیو می نامند. ژن خطر آدنیلیل سیکلاز 2 با اختلال دوقطبی مرتبط است، همانطور که مکرراً در مطالعات ارتباطی گسترده ژنوم تأیید شده است. با این حال، تاکنون هیچ مدرکی دال بر وجود رابطه سببی وجود نداشته است. برای اولین بار، محققان موسسه روانپزشکی ماکس پلانک (MPI) اکنون شواهدی را ارائه کردهاند و به صورت تجربی نشان دادند که موشهای دارای یک نوع خطر ژنی، تغییرات رفتاری شبیه علائم شیدایی را در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نشان دادند. بیماران یا حداقل برخی از آنها نیز احتمالا حامل این جهش هستند. در دراز مدت، این میتواند نقطه ورود برای درمانهای جدید، موثرتر و فردی تر باشد. این یافتهها در مجله Molecular Psychiatry منتشر شده است.
پیش زمینه
احتمال ابتلا به اختلال دوقطبی در طول زندگی فرد حدود 1 درصد است. این بدان معناست که حدود 2.5 میلیون نفر در آلمان را تحت تاثیر قرار میدهد. اختلال عاطفی معمولاً ناتوان کننده است و درمان آن دشوار است. این اختلال در تمام جوامع و در تمام طبقات اجتماعی دیده میشود از این رو به خانواده و یا نژاد خاصی اختصاص ندارد. این اختلال در زن و مرد به یک میزان دیده میشود و معمولا سن شروع بیماری بیشتر بین ۳۵-۲۵ سالگی است. احتمالاً ژنهای مختلفی وجود دارد که افراد را مستعد ابتلا به اختلال دوقطبی میکند. یکی از مهمترین این ژنها، آدنیلیل سیکلاز 2 (ADCY2) میباشد. آدنیلات سیکلاز آنزیم بسیار مهمی است که آدنوزین تریفسفات را به آدنوزین مونوفسفات حلقهای تبدیل میکند. این آنزیم نقش بسیار مهمیدر تنظیم متابولیسم سلولی دارد و از گروه لیازها است. آدنوزین مونوفسفات حلقهای یک پیامرسان ثانویه بسیار مهم در بسیاری از واکنشهای سلولی میباشد. دانشمندان MPI، به رهبری رهبر گروه تحقیقاتی جان دیوسینگ، می خواستند بدانند که ژن خطر آدنیلیل سیکلاز 2 چه عملکردی در این زمینه دارد. آنها از کشتهای سلولی و مدلهای موش برای درک فرآیندهای مولکولی زیربنایی استفاده کردند.
درباره مطالعه
در آزمایشات کشت سلولی، آنها ابتدا توانستند نشان دهند که نوع خطر آدنیلیل سیکلاز 2 منجر به کاهش توانایی تولید مولکول سیگنال cAMP میشود که برای انتقال اطلاعات در داخل سلول مهم است. بر این اساس، آنها به طور مصنوعی جهش مربوط به آدنیلیل سیکلاز 2 را در موش القا کردند. در نتیجه، جوندگان رفتار شیدایی مانندی را در قالب افزایش فعالیت، رفتار اکتشافی قویتر و رویکرد فعالتر به محیط جدید نشان دادند. در همان زمان، تواناییهای شناختی آنها مختل شد. یک عارضه جانبی اختلال دوقطبی که در بیماران نیز مشاهده میشود. شواهد بیشتری از ارتباط با بیماری روانپزشکی در واکنش بیش از حد جوندگان به آمفتامین یافت شد. درست مانند انسان، تجویز آمفتامین منجر به افزایش بیش فعالی در حیوانات شد. علاوه بر این، ترشح دوپامین در مغز موشها افزایش یافت، اثر دیگری که کارشناسان به طور مشابه در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی مشاهده کردند. یک نظریه برای توضیح شیدایی در انسان مبتنی بر افزایش آزادسازی دوپامین است. کارشناسان همچنین فرض میکنند که تعادل بین فعالسازی و مهار شبکههای عصبی مختل شده است. در مدل موش، دانشمندان MPI همچنین تقویت شبکههای فعال کننده را مشاهده کردند. یکی از موثرترین داروها برای درمان اختلالات دوقطبی لیتیوم است که در کاهش علائم شیدایی در مدل موش نیز اثربخشی خود را نشان داد. ژنها نقش مهمیدر ایجاد اختلالات دوقطبی دارند، اما عوامل محیطی مانند استرس نیز دخیل هستند. این موضوع در مدل موش تایید شد، جوندگان دارای نوع ژن مرتبط با بیماری، تحت استرس واکنش متفاوتی نشان دادند و زودتر از مرحله شیدایی به فاز افسردگی تغییر کردند. این به محققان اجازه میدهد تا در مورد مسیرهای سیگنال دهی مربوطه که تحت تأثیر قرار میگیرند، نتیجه گیری کنند.
سیگنالینگ مولکول به عنوان یک رویکرد درمانی جدید
یافتههای مربوط به اهمیت آدنیلیل سیکلاز 2 میتواند نقطه ورود برای رویکردهای درمانی جدید، مؤثرتر و فردیتر باشد. این جهش تأثیر مستقیمیبر فعالیت پروتئین دارد. مولکول پیامرسان دوم cAMP که مسیرهای سیگنالی مختلفی را راهاندازی میکند، در اینجا نقش دارد. دیوسینگ میگوید: " این در بسیاری از مسیرهای سیگنالی در بدن انسان یافت میشود و بنابراین احتمالاً نقطه شروع مطلوبی برای درمآنهای آینده است." دانشمند MPI و تیمش ژن خطر آدنیلیل سیکلاز 2 را برای آنالیزهای خود انتخاب کردند زیرا نوع ژن مرتبط با بیماری مستقیماً فعالیت پروتئین را تغییر میدهد. بسیاری از دیگر گونههای ژنی شناسایی شده برای اختلالات دوقطبی هیچ تأثیر مستقیمی بر فعالیت پروتئین ندارند، زیرا در مناطقی از ژنوم که مستقیماً برای پروتئینها کد میکنند قرار ندارند. این باعث میشود آنها برای تجزیه و تحلیل فرآیندهای مولکولی در مدل موش مناسب نباشند، زیرا تفاوت بین انسان و حیوان در اینجا بسیار بیشتر است. با این حال، خواص خود پروتئینها در انسان و موش تقریباً یکسان است.
نتیجه گیری
در نهایت این مطالعه آدنیلیل سیکلاز 2 را بهعنوان یک ژن خطر اختلال دو قطبی تأیید میکند، و بینشهایی را در مورد مکانیسمهای بیماری زمینهای ارائه میکند و به طور بالقوه راههای جدیدی را برای استراتژیهای مداخله درمانی باز میکند. دیوسینگ در آخر گفت که:" نتایج گزارش شده در اینجا شواهدی را ارائه میدهند که جهش نادرست Val147Leu مرتبط با اختلال دو قطبی بر فعالیت آدنیلیل سیکلاز 2 تأثیر میگذارد که علائم شبه شیدایی را در موشهای هموزیگوت ایجاد میکند که در ترکیب با قرار گرفتن در معرض استرس مزمن، به حالتی شبیه افسردگی تبدیل میشوند. این یافتههای اختصاصی آدنیلیل سیکلاز 2 به تعداد فزایندهای از مطالعات انسان و موش کمک میکند که در مجموع به نقش برجسته مسیرهای سیگنالینگ مرتبط با cAMP در اختلالات روانپزشکی از جمله اختلال دو قطبی اشاره میکنند."
پایان مطلب./