دانشمند ايراني به رهيافت مهمي در درمان يك نابينايي شايع دست يافت
دانشمند ايراني دانشگاه اينديانا با كشف يك مكانيزم ناشناخته در بيماري انحطاط ماكولا، به رهيافت مهمي در درمان نابينايي شايع ناشي از اين بيماري دست يافت.
امتیاز:
به گزارش بنیان به نقل از ايسنا، در بيماري «نورگزایی مشيميه»، سلولهاي خوني تامين كننده اكسيژن و مواد مغذي چشم كه از مشيميه در پشت چشم نشات گرفته، بطور ناگهاني در شبكيه افتاده و آن را مختل ميكند. در اين حالت معمولا پس از چند ماه فرد نابينا خواهد شد.
در حال حاضر دو درمان براي اين بيماري وجود دارد : از بين بردن رگهاي خوني مهاجم با تزريق دارو در چشم كه به شبكيه نيز آسيب خواهد رساند و استفاده از ليزر براي داغ كردن اين رگهاست كه باز هم منجر به آسيبهاي جديد در شبكيه خواهد شد.
درحاليكه دكترعباس شيرينيفرد، فوق دكتري موسسه پيچيدگي زيستي دانشگاه اينديانا، در جريان مطالعه براي توليد شبيهسازي رايانهاي دقيق از رفتارها و تعاملات سلولها و غشاهاي سازنده پشت شبكيه و عروق پشتيبان با موانعي روبهرو شده بود، يك رويداد ظاهر ناگوار، اما سودمند كه طي آن يك شبكيه چشم اهدايي از يك بانك چشم هنگام حمل و نقل بشدت تكان داده شده بود، الهام بخش وي براي تلاش مجدد در جهت ايجاد مجموعهاي از شبيهسازيهاي جديد شد.
وي پس از معاینه چشم دريافت كه مناطق شبكيه داراي رگهاي خوني مهاجم از غشاي زيرين خود جدا شده، با اين وجود مناطقي كه هنوز متصل باقي مانده بودند، با تهاجم كمتري روبرو شدند كه نشان از مكانيزم ناديدهگرفته شده و اساسي چسبندگی در حفظ ساختار شبكيه داشت.
شيرينيفرد با استفاده از يك برنامه نرمافزار مدلسازي منبع باز موسوم به CompuCell3D به سرعت به توسعه شبيهسازيهاي موجود براي بررسي تاثير نواقص چسبندگی پرداخت.
اين دانشمند ايراني درباره دستاورد خود اظهار كرد: شبيهسازيها نشان داد كه كاهش چسبندگي در شبكيه در حقيقت ميتواند به تهاجم رگهاي خوني به آن منجر شود؛ اما ساختار پيچيده شبكيه بدين معني است كه گونههاي مختلف چسبندگي بخصوص در سه نمونه چسبندگي ميان سلولهاي رنگینهدار شبكيه و غشاي بروخ، چسبندگي ميان سلولهای شبکیه رنگینهدار مجاور و چسبندگي ميان سلولهاي رنگینهدار شبكيه و گيرندههاي نوري پوشاننده ، از اهميت بسياري برخوردارند.
وي دريافت كه اين متغيرها ممكن است از يكديگر مستقل بوده يا به شيوههاي پيچيده با هم تعامل داشته باشند و با آگاهي از اين كه سرعت و نوع گسترش بيماري در بيماران مختلف تفاوت داشته، به آزمايش نمونههاي بسيار از هر نوع تركيب چسبي پرداخت.
شيرينيفرد گفت: ما توانستيم به مدلسازي تعاملات درجههاي مختلف اختلال گونههاي مختلف چسبندگي و تغييرات آنها در موارد مختلف بپردازيم. جالب اينكه اين شبيهسازيها ميتوانند به تكثير طيف پيچيده نورگزایی مشيميه كه در آزمايشگاه مشاهده شده، بپردازند.
دستاورد مهم اين دانشمند ايراني منجر به تركيب هزاران شبيهسازي شد كه توانست بر اساس آن، نقشههاي مرتبط با نواقص در هر نوع چسبندگي با خطرات هر نوع تهاجم را توليد كند.
وي به نوبه خود نشان داده كه چسبندگي سلولي يك راهكار اساسي براي بيرون نگهداشتن رگهاي خوني از شبكيه است و اينكه نواقص تركيبي در گونههاي مختلف چسبندكي براي تعيين امكان، الگو و سرعت گسترش نورگ زایی مشيميه كافي است.
شيرينيفرد همچنين بر اين باور است كه ميتوان از نتايج اين آزمايشات در بافتهاي ديگر مانند شكم و ريه استفاده كرد كه در آنها يك غشاي پايه به جداسازي يك شبكه مویرگی از بافت پوششي مجاور آن ميپردازد.
پایان مطلب/